- چهارشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۹، ۱۱:۲۹ ق.ظ
سنان بن انس نخعی کیست؟
سَنان بن أنَس نخعی کسی میباشد که در اتفاق کربلا حضور داشت و اعمال متعددی مرتکب شد. خیلی از عموم معتقدند که سنان راز حسین بن علی را بریدهمیباشد، البته تودهٔ دیگری می گویند که راز حسین، به وسیله شمر بن ذی الجوشن بریده شد.و حتیدر برخی منابع چنین نقل شده میباشد که ایشان بعد از بریده شدن راز حسین ابن علی شمشیر بر درون گلو و دهن ایشان وارد نموده است.
سنان بن انس فرزند ابوعمرو و نوه انس بود؛ غالباً ایشان را با نام پدربزرگش میشناختند. سنان در کوفه چشم به جهان گشود البته تاریخ دقیقی از ولادتش در چنگ وجود ندارد.
از مدرسه فکری سنان بن انس اطلاعی در چنگ وجود ندارد؛ البته از این که ایشان برای فراروگریز از مختار، به جزیره، یعنی محل اجتماع عثمانی مذهبان پناه آورد. احتمال میرود این به خیال و خاطر مطابقت فکری وی با ساکنان آن جا بودهمیباشد؛ آن سیرتکامل که فرزندان ارقم و حنظلة بن ربیع و اشخاص دیگری که عثمانی مذهب کوفه و بصره بودند به جزیره نقل جای میکردند.
شاهد این که، ایشان بعد از رخدادٔ کربلا از یاران حجاج بن یوسف بود.
سازه بر نقل ابن ابی الحدید از ابن هلال ثقفی، سنان در طول خلافت علی، نوپا بودهمیباشد و آن حضرت خبر می دهند که فرزند نبی معبود به دست وی کشته گردد همینطور بعضا تواریخ، سنان را اهل نبرد و شاعری مدل راز و مجنون می دانداند.
سنان در رخداد کربلابازنویسی
مبادرت سنان در کشتن حسین بن علی در روز عاشورا نیز یکیاز عمل های ایشان میباشد. قبل از پرداختن بهاین زمینه بایستی دانست یکیاز شغل های سنان دراین پیکار، کمپانی در حمله شمر و یارانش به چادر گاه حسین بن علی میباشد. هر چندین در بین عموم پر اسم و رسم میباشد که حسین بن علی به دست شمر بن ذی الجوشن مورد قتل واقع شده، اما در میان تاریخ نگاران و مقتل نویسان، سنان بن انس نخعی، آوازه بیشتری داراست.
طبری، شرح قصه را چنین ذکر مینماید: بعداز آن که شمر امرکرد به حسین حمله نمایند، هر کسی از هر سو و با هر وسیله ممکن بر امام یورش موفقیت و به اندازه ای بر ایشان ضربت وارد کردند که وی در هم اکنون افتادن بود. درین حالا، سنان بن انس بن عمرو نخعی با نیزه به سوی امام حمله موفقیت و آن را بر تن امام فروکرد و به خولی امر کرد تا راز مبارکش را از تن جداگانه نماید. خولی میخواست امام را بکشد، اما بر خویش لرزید و عقب رجوع. سنان فریاد زد: خداوند بازوانت را بشکند و دستانت را غیر وابسته نماید. بعد خویش فرود آمد و رمز از بدن حضرت غیر وابسته کرد و به خولی بن یزید اصبحی اعطا کرد.
گفتهاند: سنان بر سپاهیانی که به حسین مجاورت میشدند، حمله می برد و بیم داشت رمز را از وی بگیرند. زمانی راز را گرفت، آن را به خولی سپرد.
سید بن طاووس مینویسد: هنگامی سنان میخواست رمز خجسته حضرت را از بدن غیر وابسته نماید، میبیان کرد: به معبود قسم! سرت را از تن جداگانه میکنم، در حالی که می دانم تو فرزند پیامبر خدایی و شایسته ترین عموم از حیث نسب والدین هستی.
مبادرت سنان در به قتل رساندن امام سوم شیعهها به اندازه ای اساسی بود که یاران سنان که خویش در نبرد کمپانی داشتند، به سنان میگفتند: حسین بن علی و پسر فاطمه، دختر فرستاده خداوند را کشتی. مهمترین مرد عرب را که به سوی یزیدیان آمده بود و میخواست آنانرا از ملکشان بر کنار نماید، به قتل رسانیدی. پیش امیران خود برو و اجرو پاداش خود را از آنها بخواه؛ که در صورتیکه به عوض کشتن حسین، همگی اموال و بودجههای خود رابه تو دهند، نادر میباشد و شاید به همین ادله میباشد که طبری مینویسد: وی آشفته سرازیر بود. سنان بعد از کشتن امام حسین بر در چادر قدمت سعد آمد و با صدای بلند این اشعار را سرود:
أوفر رکابی فضّة و ذهبا
إنی قتلتُ السید المحجّبا قتلت نه الناس اُمّا و أبا
و خیرهم إذ یُنسبون نَسبا
یعنی: رکابم را از طلا جواهرات و نقره سنگین کن، که اینجانب فرمان روا پرده دار را کشتهام کسی را کشتهام که بابا و مادرش ازهمه بهتر بودند؛ زیرا همگی مردمان نسب خود را بگویند، نسب ایشان از همگی والاتر و برتر میباشد.
قدمت سعد بیان کرد:
سند می دهم که تو روانی ای.
آنگاه دستورداد سنان را نزد ایشان بیاورند. ابن سعد با چوب ایشان را زد و خاطرنشان کرد:
ای کم عقل! چرا چنین سخنی میگویی؟ به خداوند قسم! درحالتی که ابن زیاد، سخنان تورا بشنود گردنت را خواهد زد.۲
راز انجام سنانبازنویسی
در چگونگی مرگ وی احادیث مختلفی در منابع روایت شدهمیباشد. برخی از مورخان نوشتهاند که بعد از کشتهشدن حسین بن علی و یارانش، قدمت بن سعد رمز حسین بن علی را به یاروهمدم سنان بن انس نزد عبیدالله بن زیاد ارسال کرد. سنان بعداز ورود به کاخ ابنزیاد، آغاز به قرائت اشعاری که قبلا به آن اشاره شد کرد، پس عبیدالله به شدت عصبانی شد و اذعان کرد: «در شرایطی که میدانستی که وی شایسته ترین رفتار خداست پس چرا اورا کشتی؟ به پروردگار عهدوپیمان از اینجانب خیری به تو نمی رسد و مطمئن باش که اینجانب، تورا به وی (حسین) ملحق خواهم کرد»، پس اورا پیش آورد و گردن زد.
در نقلی دیگر هم آمده: بعد از قیام مختار، مأموران وی درپی سنان رفتند تا اورا به سبب ساز جنایاتش به مجازات برسانند. خبر به سنان رسید و وی نیز به مانند اکثری از قتله کربلا به بصره فرار و گریز کرد. پس به فرمان مختار منزلاش را ویران کردند. مدتی آنگاه سنان از بصره بیرون شد و به سمت قادسیه تکان کرد. جاسوسان مختار اورا از این فرمان با خبر کردند پس وی گروهی را برای دستگیری سنان ارسال کرد، آنها چیره شدند در اواسطٔ منش سنان را بازداشت کنند. بعد از دستگیری در آغاز بند بند انگشتان سنان و بعد دستها و پاهایش را انقطاع کردند و آنگاه اورا در پیاله روغن انداختند، و کشتند.
بعضا دیگر از مورخان هم بر این اعتقادند که سنان از بیم انتقام مختار، به بصره گریز کرد و همچنان زنده ماند تا اینکه روزی در مجلس حجاج بن یوسف ثقفی حاضر شد. حجاج از حاضران خواست که کسی که عمل لایقای انجام داده برخیزد و بگوید. گروهی برخاستند و از شغل های لایق خویش حرف گفتند. دراین هنگام سنان برخاست و ذکر کرد: «کار لایق اینجانب هم قتل حسین بن علی میباشد.» حجاج به وی خاطرنشان کرد: «آری، عمل پسندیده و نیکوای انجام دادهای.» زیرا سنان به منزل رجوع زبانش به لکنت زمینخورد و کم عقل شد به سیرتکاملای که در مکان خویش میخورد و به عبارتیجا قضای حاجت میکرد تا اینکه بعداز پانزده روز در سپری شد. ۳