اسم نوشته مجله سرگرمی و تفریحی

عکس نوشته،عکس پروفایل،تعبیر خواب،طراحی اسم

دانلود کتاب نارنجی اشو به صورت pdf

دانلود کتاب نارنجی اشو به صورت pdf

دانلود کتاب نارنجی اشو به صورت pdf

 

 

مدیتیشن چیست ؟

مدیتیشن وضعیت بی ذهنی است، مدیتیشن وضعیت هوشیاری ناب بدون محتوا است. معمولا آگاهی ان پر از چرندیات است، مانند آینه ای که گرد و خاک آن را پوشانده باشد. دهن ترافیکی همیشگی

است: افکار در حرکت اند، آرزوها در حرکت اند، خاطرات در حرکت اند، جاه طلبی ها در حرکت اند . این ترافیکی همیشگی است. روز و شب. حتا وقتی خواب هستید، ذهن در حال کار کردن

 

 

است، رویا می بیند، همچنان فکر می کند؛ همچنان در نگرانی و اضطراب است. برای روز بعد آماده می شود: آمادگی زیر زمینی در حال رخ دادن است.

این وضعیت بی مدیتیشنی است. درست مخالف این وضعیت، مدیتیشن است. وقتی ترافیکی نیست و

فکر کردن متوقف شده و هیچ فکری حرکت نمی کند، هیچ آرزویی تکان نمی خورد. شما کاملا ساکنید - این سکوت، مدیتیشن است. و در این سکوت حقیقت شناخته می شود و نه در هیچ حالت دیگری، مدیتیشن وضعیت بی ذهنی است

و تو نمی توانی مدیتیشن را از طریق ذهن بیایی. زیرا ذهن خودش را تداوم می بخشد. با کتار

گذاشتن ذهن، با خونسرد بودن، بی اعتنا بودن و هویت نگرفتن با ذهن: با دیدن گذر ذهن اما هم هویت نشدن با آن، فکر نکردن به این که من ذهن هستم. می توانی مدیتیشن را بیابی

مدیتیشن این آگاهی است که من ذهن نیستم. وقتی آگاهی در تو عمیق تر و عمیق تر می رود، آهسته آهسته لحظاتی می آیند - لحظات سکوت، لحظات فضای ناب، لحظات شفافیت، لحظاتی که چیزی در تو تکان نمی خورد و همه چیز ساکن است. در این لحظات ساکن خودت را می شناسی، و راز هستی را خواهی شناخت.

روزی می رسد که مدیتیشن حالت طبیعی تر می شود. آن روزی است بزرگ همراه با برکات عالی

 

ذهن چیزی غیر طبیعی است؛ ذهن هرگز حالت طبیعی تو نمی شود. اما مدیتیشن حالتی طبیعی است

که ما از دستش داده ایم. این از دست دادن بهشت است، اما می توان بهشت را دوباره به دست آورد. به چشمان کودک نگاه کن، سکوت و معصومیت زیادی را احساس خواهی کرد. هر کودکی در

حالت مراقبه گون می آید، اما او باید وارد جامعه شود، باید آموزش ببیند که چگونه فکر کند.

 

 

چگونه محاسبه کند، چگونه دلیل بیاورد، چگونه بحث کند: او باید کلمات، زبان و مفاهیم را بیاموزد. و آهسته آهسته، ارتباطش را با معصومیت خودش از دست می دهد. توسط جامعه آلوده می شود. ماشینی کارآمد می شود. او دیگر یک انسان نیست.

تمام آنچه که لازم است به دست آوردن دوباره ی آن قضا است. تو قبلا آن را می شناخته ای، وقتی

برای اولین بار مدیتیشن را می شناسی، شگفت زده می شوی زیرا احساس بزرگی در تو پدید می آید که این را از قبل می شناخته ای و این احساس درست است: تو قبلا آن را می شناخته ای. فراموش کرده ای الماس در گومه ی چرندیات گم شده است. اما اگر بتوانی آشکارش کنی. دوباره الماس را خواهی یافت، الماس مال تو است

الماس نمی تواند واقعا گم شود: فقط می تواند فراموش شود. ما به عنوان مراقبه گر به دنیا می آییم

سپس روش های ذهن را یاد می گیریم. اما طبیعت واقعی ما مانند جریانی زیر زمینی جایی در عمق

پنهان می ماند. هر ر وز کمی حفر کن، و سرچشمه ای را خواهی یافت که هنوز جاری است سرچشمه ی آیهای تازه و بزرگترین لذت زندگی یافتن این سرچشمه است.

مدیتیشن تمرکز نیست

 

مدیتیشن تمرکز نیست. در تمرگز موضوعی برای تمرکز هست و کسی برای متمرکز شدن بر

موضوع وجود دارد. این دوگانگی است. در مدیتیشن کسی در درون و چیزی در بیرون نیست. مدیتیشن تمرکز نیست. هیچ تقسیمی عیان درون و بیرون وجود ندارد. درون به بیرون جاری است

 

 

بیرون به درون جاری است.

علامت گذاری، مرز و محدوده دیگر وجود ندارد. درون بیرون استه،

بیرون درون است: این هوشیاری دوگانه نیست

تمرکز هوشیاری دوگانه است، به همین دلیل است که تمرکز خستگی به همراه دارد؛ به همین دلیل

است که وقتی تمرکز می کنی خسته و ف رسوده می شوی. و تو نمی توانی بیست و چهار ساعت تمرکز کنی، باید تعطیلاتی داشته باشی تا استراحت کنی. تمرکز هرگز نمی تواند طبیعت تو شود. مدیتیشن تو را خسته و فرسوده نمی کند. مدیتیشن می تواند بیست و چهار ساعت ادامه داشته باشد. روز و شب، سالیان ساله، می تواند تا ابد ادامه داشته باشد. مدیتیشن خودش آسودگی است.

تمرکز یک عمل است، عملی ارادی است. مدیتیشن حالت بی ارادی و بی خواهشی است. حالت بی

عملی است. آسودگی است. فرد باید به سادگی در وجود خود رها شود. و این وجود با همه ی وجودها یکسان است. در تمرکز ذهن از روی نتیجه عمل می کند: تو کاری انجام می دهی، تمرکز از

گذشته می آید. در مدیتیشن هیچ نتیجه ای پشت آن نیست. تو کار خاصی انجام نمی دهی، تو فقط هستی. هیچ گذشته ای در آن نیست، توسط گذشته آلوده نشده است. هیچ آینده ای در آن نیست

از گل آینده پاک است . این همان است که لائوتز و

 

 

عملی. این همان است که اساتید فن می گویند: نشستن در سکوت بدون انجام هیچ کاری، بهار می آید و علف خودش رشد می کنند. به یاد بسپار: « خودش ، نباید کاری انجام شود. تو علف را بالا نمی

کشی تا رشد کند، بهار می آید و علف خودش رشد می کند. این حالت - وقتی به زندگی اجازه می دهی به راه خود برود، وقتی نمی خواهی هدایتش کنی، وقتی نمی خواهی هیچ کنترلی بر آن داشته

 

 

باشی، وقتی دستکاری نمی کنی، وقتی هیچ نظمی را بر آن تحمیل نمی کنی - این حالت خودانگیختگی بی انضباط تاب، مدیتیشن است.

مدیتیشن در لحظه ی حال است، حال ناب. مدیتیشن بی واسطه است. تو نمی توانی مدیتیشن کنی

می توانی در مدیتیشن باشی. نمی توانی در تمرکز باشی، اما می توانی تمرکز کنی، تمرکز بشری است، مدیتیشن الهی است.

انتخاب مدیتیشن

از همین آغاز چیزی را پیدا کن که برایت جذاب است.

مدیة یشن نباید تلاشی تحمیلی باشد. اگر تحمیلی باشد، از همان آغاز محکوم به شکست است. چیز تحمیلی هرگز نمی تواند تو را طبیعی سازد. نیازی به ایجاد مناقشات غیر ضروری نیست. این باید

درک شود، زیرا اگر به ذهن موضوع جذابی بدهید ظرفیت طبیعی برای مدیتیشن را دارد.

اگر شما بدن گرا هستید، روش هایی وجود دارد که می توانید از طریق بدن به خدا برسید، زیرا بدن نیز به خدا تعلق دارد. اگر احساس می کنید که قلب گرا هستید. آنگاه نیایش. اگر احساس می کنید که عقل گرا هستید، آنگاه مدیتیشن

 

اما مدیتیشن های من به شکل متفاوتی هستند. من سعی کرده ام مدیتیشن هایی را ابداع کنم که برای هر سه نوع قابل استفاده باشد. در اینها از بدن و قلب و هوش بیشتر استفاده می شود. هر سه

 

 

بدن قلب ذهن - تمام مدیتیشن های من به روشی یکسان حرکت می کنند. از بدن شروع می شوند از طریق قلب حرکت می کنند، به ذهن می رسند و سپس به ماورا می روند.

همیشه به یاد بسپار، از هر چه که لذت می بری می تواند به عمق درونت برود؛ فقط آن می تواند به

تعمق درونت برود. لذت بردن به سادگی یعنی با توجور است. ریتمش با تو کوک است: هارمونی ظریفی ه بان تو و روش وجود دارد. وقتی از روشی لذت می بری، خسیس نباش : هر چقدر می خواهی وارد روش شود، می توانی روزی یک یا دو بار انجامش دهی، فقط وقتی روش را رها کن که

لذت از بین رفته باشد، آنگاه این روش کارش را به اتمام رسانده است. روش دیگری را جستجو کن. هیچ روشی نمی تواند تو را تا پایان ببرد در سفر باید قطارهای زیادی را عوض کنی. روشی خاص تو را به حالت خاصی می برد ورای آن دیگر کاربردی ندارد. مصرف شده است.

پس دو چیز باید به یاد سپرده شود. وقتی از روشی لذت می بری تا جایی که ممکن است به عمقش برو، اما هیچگاه معتادش نشود زیرا روزی باید رهایش کنی. اگر زیادی به آن معتاد شوی، آنگاه

مانند مواد مخدر می شود: نمی توانی ترکش کنی۔ دیگر از آن لذت نمی بری - چیزی به تو نمی دهد - اما یک سرگرمی شده است. آنگاه آدم می تواند ادامه اش بدهد، اما این حرکت در دایره است؛ نمی تواند به ورای آن هدایت کند

پس بگذار لذت معیار تو باشد. اگر لذت آنجا است، ادامه بده، تا آخرین ذره ی لذت ادامه بده. باید

 

تماما فشار بیاوری ، هیچ عصاره ای نباید پشت سر بماند ... نه حتا یک قطره. و بعد قادر به رها

گردنش می شوی، روش دیگری را انتخاب کن که دوباره لذت بیاورد. باید بارها تغییر دهی. برای

افراد مختلف متفاوت است، اما بسیار نادر است که کسی با یک روش کل سفر را تا آخر برود.

 

نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی